آمدنم بهر چه بود؟!
– فرزند خودت را نگاه کن.
اگر پسر یا دختر بچه یک یا دو ساله ای داری خوب رفتار و حرکات او را دقت کن.
وقتی روی مبل نشستهای و ایشان در حال بازی هستند و تو تلوزیون تماشا میکنی مدتی زیر چشم بچههای خودت را با دقت زیر نظر بگیر و رفتار و حرکات و تلاش و کوشش ایشان را تماشا کن و ببین با چه هوش سرشار و چه انرژی تازه و بیاندازه ای مشغول تجربه کردن دنیا و آموختن چیزهای جدید هستند! این همه انرژی ! این همه هوش ! این همه جوانی و تازگی ! این همه کنجکاوی ! این همه زیبایی! این همه سرزندگی! این همه شادابی و نشاط و جنب و جوش !!
این پسر بچه دو ساله تو و دختر کوچک تو مشغول چه کارهایی هستند؟ تازه رنگها را یاد گرفتهاند. آبی، سبز، قرمز و …
اعداد را یاد گرفته است و برخی کلمات را به انگلیسی بلد است و می تواند از یک تا ده به فارسی و انگلیسی بشمرد.
عجیب مسیر طولانی در پیش خواهند داشت این بچه ها با این همه هوش و خلاقیت و جوانی و انرژی که در اختیار دارند. پس از رنگ ها و اعداد باید بازی های جدیدی یاد بگیرند، باید کلاسهای ورزشی و کلاسهای متفرقه دیگری متناسب با سنشان بروند. کرونا که تمام شود شاید آنها را به مهد کودک بردی و آنجا نقاشی و کاردستی درست کردن و رنگ و روغن و شعر و داستان و چیزهای دیگری یاد خواهند گرفت.
چند سال بعد پیش دبستانی و بعد کلاس اول دبستان و چقدر کار دارند و چقدر کار داری تا آنها مدرسه را تمام کنند و همزمان با مدرسه کلاسهای متفرقه دیگری باید بروند تا چیزهای هنری و الکترونیک و کامپیوتر و بسیار چیزهای دیگری یاد بگیرند و بعد چه مسایلی با دوران بلوغ ایشان داری و آنها باید دوستانی پیدا کنند و زندگی اجتماعی را بیاموزند و بعد عاشق شوند و دوست داشته باشند و رابطه داشته باشند و جدا شوند و دانشگاه بروند و کار پیدا کنند و ازدواج کنند و شاید طلاق بگیرند و شاید دوباره ازدواج کنند و کسب و کاری برای خودشان شروع کنند و شرکتی ثبت کنند و واردات و صادرات این و آن کنند و مسافرت های خارجی را تجربه کنند و شاید مهاجرت کنند به یک کشور اروپایی یا آمریکایی و شاید دوباره به ایران برگردند و شاید باز به کشور دیگری مهاجرت کردند و همه اینها هست در کنار اینکه در حال تجربه زندگی این دنیا هستند و کلاسهای موفقیت و معنویت می روند و با عرفان های شرقی و غربی آشنا می شوند و افسرده می شوند و دوباره روی پای خودشان می ایستند و هزاران هزار تجربه دیگری که این بچه ها باید تجربه کنند برای چه است؟؟
واقعا با خودت فکر کن این همه چیزهای جدیدی که باید یاد بگیرند از رنگ ها و اعداد تا بازی ها و چگونه رابطه عاشقانه برقرار کنند و چگونه اعتماد و عزت نفس داشته باشند و چگونه کسب و کار کنند و مهاجرت کنند و زبانهای خارجی یاد بگیرند و همه این چیزهایی که باید یاد بگیرند و تجربه کنند واقعا برای چیست؟؟
خودت همه این چیزها را یاد گرفتی و تجربه کردی. بچه تو هم همه این چیزها را یاد می گیرد و تجربه می کند و مثل تو ازدواج می کند و بچه هایش را بزرگ می کند و بعد مریض میشود و بعد پیر میشود و بعد شاید بچه هایش نزدش بیایند و شاید هم نیایند و سالهایی در پیری و مریضی سپری می شود و بعد می میرد و همه این داستان آموختن و یادگیری برای چه بود!؟
واقعا این داستان طولانی یادگیری اعداد و رنگ ها و عشق ورزی و عزت نفس و کسب و کار و مهاجرت و … برای چیست؟؟
زیاد در خلوت و تنهایی خودت به این موضوع فکر کن که این مسیر طولانی یادگیری رنگها و کسب و کار برای چیست؟ برای چه آمدی؟؟ چه کار قرار است انجام دهی؟؟؟
چه کار مهمی است که باید انجام دهی با این همه آموزش و تجربه ای که در این دنیا کسب کردهای؟
فرزند کوچک تو چه کار مهمی است که باید انجام دهد با این همه هوش و انرژی که به او داده شده است؟
بشنو مولانا در فیه مافیه چگونه میگوید:
در عالم یک چیز است که آن فراموش کردنی نیست. اگر جمله چیزها را فراموش کنی و آن را فراموش نکنی باک نیست. اگر جمله را به جای آری و فراموش نکنی ولی آن را فراموش کنی گویی هیچ نکرده باشی.
پادشاهی تو را به ده فرستاد برای کاری معین، تو رفتی و صد کار دیگر گزاردی و آن کار را که برای آن رفته بودی نگزاردی چنان است که هیچ نگزاردی.
آدمی در این عالم برای کاری آمده است و مقصود آن کار است، چون آن نمیگزارد هیچ نکرده باشد.
از آدمی آن کار میآید که نه از آسمانها میآید و نه از زمین میآید و نه از کوهها. چون آن کار بکند ظلومی و جهولى از او نفی شود. میگویی که اگر آن کار نمیکنم چندین کار از من میآید؟ آدمی را برای آن کارهای دیگر نیافریدهاند!
دیگ زرّین را آوردهای و در آن شغلم میپزی که به ذرهای از آن صد دیگ به دست آید!
شمشیر پولادی قیمتی که در خزاین ملوک یابند آوردهای و ساطور گوشت گندیده کردهای!
