ما زن و شوهر خوشبختی هستیم
– روز تولد بچه هاست. همسر من یک دوربین حرفه ای دارد که اولین سالگرد ازدواجمان هدیه گرفته است. دکور خانه آن قسمتی که بادکنک ها است و قرار است عکس های ما گرفته شوند بسیار حرفه ای طراحی شده است و تزیین شده است. چند میهمان و چند بچه دیگر هم نیاز داریم تا عکس های تولد خوبی گرفته شود و از ماه ها قبل برای میهمانی و میهمان ها و مدل و رنگ لباس هایی که قرار است در عکس ها باشند برنامه ریزی دقیقی شده است.
روز موعود فرا می رسد. کیک و تزئینات دیوار پس زمینه عکس ها و رنگ لباس میهمان ها و من و همسرم که لباس هماهنگ پوشیده ایم و عکس هایی حرفه ای که با دوربین کادوی سالگرد ازدواج گرفته میشوند. عکس های خوبی از آب در آمدند. برخی از عکس ها ویرایش شدند و در اینستاگرام همسرم ارسال شدند و یک عکس هم پس زمینه گوشی مان قرار گرفت و همه چیز به خوبی و خوشی پیش رفت و تمام شد.
عکس های اینستاگرام و پس زمینه گوشی را اگر دقت کنید کاملا آشکار است که ما خانواده بسیار خوشبختی هستیم و روزگار خوشی را سپری میکنیم. حتما دوستان فامیلی و خانواده های آشنای ما وقتی عکس ها را نگاه کنند حسرت زندگی ما را خواهند خورد و یا اینکه با خودشان فکر خواهند کرد که چگونه ما زندگی به این خوبی و خوشبختی داریم و ایشان ندارند یا کمتر دارند و خلاصه اینکه این «تصویر ما نزد دیگران» است که بسیار مهم است و برای آن ماه ها برنامه ریزی شد و تصویر موفقی از آب در آمد.
***
زندگی واقعی ما را اما اگر بخواهی بدانی باید برایت تعریف کنم که در سال قبل و سال قبل تر از آن حداکثر ده جمله بین من و همسرم رد و بدل شده است! کلمه ای نمی توانیم با هم حرف بزنیم مگر اینکه دعوا کنیم و حرف زدن بدون داد زدن ممکن نیست. مدام سر تربیت بچه ها با هم دعوا و جرّ و بحث داریم و اگر بچه ها نباشند هیچکدام ما حاضر نیست با دیگری حتی یک روز زندگی کند. تعداد رابطه زناشویی ما در پنج سال گذشته دو یا حداکثر سه برابر تعداد بچه های ماست.
خدا را شکر ما سه فرزند داریم، دو دختر و یک پسر که شاهکار زندگی ما و بزرگترین هدیه و نعمت خداوند به زندگی ماست و من اینها را اینجا برای شما تعریف کردم نه از این جهت که از زندگی خودم ناراضی باشم و خواسته باشم شکایت کنم! خیر هرگز اینگونه نیست و من عاشق زندگی و زن و بچه های خودم هستم. فقط خواستم بگویم «تصویر واقعی زندگی» ما «عکس های اینستاگرام ما» نیست!
***
نمیدانم چرا و از کی ما اینگونه شده ایم که «تصویرمان در نظر دیگران» مهمتر از زندگی واقعی ما شده است! یک زندگی سرد به معنای واقعی و عکس هایی داغ که دل هر بیننده ای را می سوزاند و به نظر من این یک فاجعه است که زندگی واقعی مهم نباشد و زندگی نمایشی ما برای دیگران بسیار با اهمیت باشد. کجای کار ایراد دارد و واقعا این چه بیماری است که دنیای جدید برای ما ایجاد کرده است؟! «تصویر ما در نظر دیگران» چه ربطی به خود ما دارد؟؟ کدام جریان چنین زندگی مجازی جدیدی برای ما به ارمغان آورده است؟؟
***
آیا این «نفس یا ایگو» نیست که حاکم مطلق زندگی ما شده است؟؟
آیا این «پادشاهی نفس» نیست که «جانشین پادشاه عقل» شده است؟
آیا این همان کنیزک بیمار نیست که پادشاه داستان را به دنبال طبیب الهی کشانده است؟؟